نمی دانم كه این عشق چگونه بركویر خشك قلبم بارید
كه دل بی خبرم عاشق شد و به عشقش
می بالد ، نمی دانم می داند
كه با دیدنش می رود از تن وجانم خستگی
نمی دانم تا كی عاشق می ماند
نمی دانم می داند بدون او بی قرارم ، هیچم ، پیچم
نمی دانم می داند در انتظار فردای با او بودنم
نمی دانم چگونه سر کنم لحظات بی او بودن را
نمی دانم می داند كه هیچگاه عشق واقعی نمی میرد
نمی دانم می داند دوست ندارم
در
رویای كسی دیگر باشم
♥ دوست دارم عشق همیشگیم ♥
نظرات شما عزیزان: